گاه و بیگاه. ندرهً. بعض اوقات: مردی که وی را حسن محدث گفتندی نزدیک امیرمسعود فرستاده بود. (منوچهربن قابوس) تا هم خدمت محدثی کردی و هم گاه ازگاه نامه و پیغام آوردی و میبردی. (تاریخ بیهقی)
گاه و بیگاه. ندرهً. بعض اوقات: مردی که وی را حسن محدث گفتندی نزدیک امیرمسعود فرستاده بود. (منوچهربن قابوس) تا هم خدمت محدثی کردی و هم گاه ازگاه نامه و پیغام آوردی و میبردی. (تاریخ بیهقی)
گاه و بیگاه بعض اوقات: مردی که ویرا حسن محدث گفتندی نزدیک امیر مسعود فرستاده بود (منوچهربن قابوس) تا هم خدمت محدثی کردی و هم گاه از گاه نامه و پیغام آوردی و میبردی
گاه و بیگاه بعض اوقات: مردی که ویرا حسن محدث گفتندی نزدیک امیر مسعود فرستاده بود (منوچهربن قابوس) تا هم خدمت محدثی کردی و هم گاه از گاه نامه و پیغام آوردی و میبردی